loading...
Criminal

Mostafa بازدید : 18 شنبه 07 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


امیدواریم لحظات خوشی در سایت داشته باشید



Mostafa بازدید : 423 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

زندگي براي هيچ كس آسان نيست. اما كه چه؟ بايد پشتكار و از همه مهمتر اعتماد به نفس داشته باشيم. بايد باور كنيم كه هر يك براي انجام كاري استعداد داريم و آن كار بايد انجام شود.((ماري كوري)) 

 

در زندگي از هيچ چيز نبايد ترسيد، بايد آن را فهميد!((ماري كوري)) 

 

هيچ گاه ازدواج نكردم، چون سه حيوان خانگي داشتم كه دقيقاً نقش يك شوهر را به تناوب برايم ايفا مي كردند؛ يك سگ داشتم كه هر روز صبح غرغر مي كرد، يك طوطي داشتم كه تمام بعد از ظهر بد و بيراه مي گفت و يك گربه كه هميشه دم دمهاي صبح به خانه بازمي گشت!((ماري كوري)) 

 

نمي توانيد به ساختن دنياي بهتر اميد داشته باشيد؛ مگر آنكه تك تك افراد جامعه پيشرفت كنند. به اين منظور هر يك از ما بايد جز اينكه به پيشرفت خود مي انديشد، در برابر همه افراد بشر نيز احساس مسؤوليت كند. وظيفه ما اين است كه براي كساني كه مي توانيم، مفيد باشيم.((ماري كوري)) 

 

در زندگي، از چيزي نبايد ترسيد، بايد آن را درك كرد.((ماري كوري)) 


 

Mostafa بازدید : 28 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 

ماري كوري در سال 1867 در لهستان متولد شد. او با حافظه خارقالعادهاش به عنوان يك كودك، مردم را شگفتزده ميكرد و خواندن را وقتي تنها چهار سالش بود، آموخت. پدرش پروفسورعلوم بود و ابزارهايي كه در جعبه شيشهاي نگهداري ميكرد، ماري را مجذوب مي ساخت. ماري رؤياي دانشمند شدن را در سر ميپروراند، اما مي دانست كه اين كار آسان نخواهد بود. وي در سن 18 سالگي، به دليل فقر خانوادگي، معلم سرخانه شد و به خواهرش براي درس خواندن در پاريس كمك مالي ميكرد.

Mostafa بازدید : 21 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 


 


ناپلئون فرزند چهارم از ۱۱ فرزند خانواده «کارلو بناپارت» و «لتیزا رومولینو» بود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایى، به همراه برادرش برای ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. یک سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نکرد. وی از بهترین دانشجویان علوم نظامى در دانشگاهى بود که در آن زمان، قویترین و برترین مردان نظامى اروپا را در اختیار داشت. ناپلئون به ارتش لویى شانزدهم پیوست تا با خدمت در آن، نقش مهمى در تاریخ فرانسه ایفا کند. او  به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «کروسیکا» شد.

Mostafa بازدید : 14 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 

شريعتي در يك نگاه:

v 1312-تولد دوم آذر ماه

v 1319-ورود به دبستان «ابن يمين»

v 1325-ورود به دبستان«فردوسي مشهد»

v 1327-عضويت در كانون نشرحقايق

v 1329-ورود به دانشسراي مقدماتي «مشهد» v 1331-اتمام دوره دانشسرا و استخدام در اداره فرهنگ «مشهد» -بنيانگذاري انجمن اسلامي دانش آموزان -شركت در تظاهرات خياباني عليه حكومت موقت قوام السلطنه ودستگيري كوتاه مدت v 1332-عضويت در نهضت مقاومت ملي v 1333-گرفتن ديپلم كامل ادبي و انتشار كتاب (ترجمه)نمونه هاي عالي اخلاقي در بحمدون اثر كاشف الغطاء v 1334-انتشار كتابهاي «ابوذر غفاري»و«تاريخ تكامل فلسفه».ورود به دانشكده ادبيات«مشهد»

v 1336-دستگيري به همراه 16نفر از اعضاي نهضت مقاومت در مشهد

v 1337-فارغ التحصيلاز دانشكده ادبيات،با احراز رتبه اول

v -24 تير ماه ، ازدواج با يكي از همكلاسان خود به نام(بي بي فاطمه)شريعت رضوي

v 1338-اعزام به فرانسه با بورس دولتي به دليل كسب رتبه اول -تولد فرزند اولش احسان -پيوستن به سازمان آزاديبخش الجزاير v 1339-بردن همسر و فرزند به فرانسه. -زنداني شدن در پاريس،به خاطر مبارزاتش در راه آزادي الجزاير v 1340-همكاري باكنفدراسيون دانشجويان ايراني،جبهه ملي،نهضت آزادي نشريه ايران آزاد v 1341-مرگ مادر v -تولددومين فرزندش«سوسن»(زري) v -آشنايي با افكارفانون نويسنده انقلابي- عضو جبهه نجات بخش الجزايركتاب دوزخيان روي زمين وآشنايي با ژان پل سارتر

v 1342-تولد سومين فرزندش «سارا»

v -اتمام تحصيلات و اخذ مدرك دكترا در رشته تاريخ و گذراندن كلاسهاي جامعه شناسي

v 1343-بازگشت به ايران و دستگيري در مرز و انتقال به زندان قزل قلعه پايان انتظار خدمت واز شانزهم شهريورماه انتصاب مجدد در اداره فرهنگ

v 1344-انتقال به تهران بعنوان كارشناس و بررسي كتب درسي

v 1345-استاد ياري رشته تاريخ در دانشگاه مشهد v 1347آغازسخنرانيهاي او در حسينيه ارشاد و دانشگاه ها و انتشاركتابهاي «اسلامشناسي مشهد»مجموعه آثار شماره 30 واز «هجرت تا وفات». v 1350-تولد چهارمين فرزندش «مونا» v 1351-تعطيل حسينيه ارشاد وممنوعيت سخنرانيهاي او v 1352-معرفي خود به ساواك و هيجده ماه زندان انفرادي در كميته شهرباني

v 1354-خانه نشيني و آغاز زندگي سخت در تهران و مشهد

v 1356-هجرت به اروپا وشهادت

Mostafa بازدید : 18 یکشنبه 08 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

nietzsche-1.jpg



فردریش ویلهلم نیچه (F.W.Nietzsche) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ میلادی - درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰ میلادی).


فیلسوف بزرگ و مشهور آلمانی که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سئوالات بنیادینی


دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق، بودهاست.

 

نوشتههای وی نوع سبک تازه در زبان آلمانی محسوب میشد.نوشتههایی در نهایت ژرفی و ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی


که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گوییها مینامید.

 

در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فردریش ویلهلم


چهارم که پادشاه وقت پروس بود، پدرش نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت.

 

پدر فردریش از کشیشان لوتری بود و اجداد مادری او نیز همگی کشیش بودند. فریدریش نیچه اولین ثمره ازدواج آنها بود.


آنها دو فرزند دیگر نیز به دنیا میآورند: الیزابت و ژوزف. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر فلج مغزی درگذشت و


او به همراه مادر، خواهر، مادربزرگ و دو عمه اش زندگی کرد. این محیط زنانه و دیندارانه بعدها تأثیر عمیقی بر نیچه


گذاشت. وی از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و در ۱۲ سالگی شروع به سرودن شعر کرد. نیچه در همان محل تولد 


 به تحصیل پرداخت.

 

پس ازعید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها میکند. نیچه در 


یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» مینویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشتهاست که او نیز بر بالای


صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیگ میشود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه واژه شناسی


بپردازد.او در دانشگاه لایپزیک به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور


شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و باز نمود را از یک کتاب فروشی کتابهای دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری


میکند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام میکند که او یک ‹‹شوپنهاوری››


شدهاست.

 در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خواندهشد، در سرباز خانه به عنوان یک سوار کار ماهر شناخته

 

 میشود:


‹‹ در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه 


در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!››

در ماه مارس ۱۸۶۸ بدلیل مجروحیت، تربیت نظامیش پایان یافت و درنتیجه به عنوان پرستار در پشت جبهه گماشته شد.

 

نیچه از بیست و چهار سالگی (یعنی درسال ۱۸۶۹تا۱۸۷۹ بمدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology 


 کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب میشود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را


بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت میکند.او در این دوران آشنایی نزدیکی با «یاکوب بورک هارت» نویسنده


کتاب «تمدن رنسانس در ایتالیا» داشت. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با واگنر آهنگساز


آلمانی دوستی نزدیک داشت. وی بعدها گوشهٔ انزوا گرفت و از همه دوستانش رویگردان شد.

 

او در طول دوران تدریس در دانشگاه بازل با واگنر آشنایی داشت. قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با دنیای موسیقی


«واگنر» نیز سروکار دارد. نیچه این آهنگساز را با لقب «مینوتار پیر» میخواند. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در 


 مورد نیچه میگوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانهای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان


یونانی هم میداند

 

با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او 


در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی


کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی میکرد


بخش عمدهای از آثار معروف خود را آفرید. نیچه به مسیحیت خالص و پاک که به زعم او «در تمام دوران» امکان ظهور دارد


احترام فراوان میگذارد و با عقاید مذهبی واگنر تضاد شدیدی پیدا کرد.

«لو آندره آس سالومه» دختر باهوش و خوش طینت یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک ترین عشق نیچه بدل شد. او

 

 میگوید: «من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را


ملاقات کنیم




 جنون و مرگ

 

اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در نخستین ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد. فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با 


 دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی اش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سرد برد و چه غم انگیز است


در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند.

 

سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی


شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی چشم از جهان


فرو بست.

 

 

Mostafa بازدید : 15 شنبه 07 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

دشمنان خود را دوست بدارید ، زیرا بهترین جنبه های شما را به نمایش میگذارند. فردریش

نیچه

سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم ميكند: ابزار و دشمن. يعني فقط يك طبقه را 

ميشناسند و آن هم دشمن است. فردریش نیچه

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 1,484
  • کدهای اختصاصی

    قالب وبلاگ

    -----------------------------------------------------------------